طلاق عاطفی زوجین

طلاق عاطفی چیست و علل و عوامل به وجود آمدن طلاق عاطفی چه می باشد؟

 رابطه ضعیف در ارتباط عاطفی زن و شوهر به سردی روابطی که یک زوج می توانند با هم داشته باشند منجر می شود، مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی کلامی، وجود این مشکل در یک رابطه باعث بی مهری و کم شدن محبت در خانواده و در نتیجه طلاق عاطفی می شود.

زوج ها در بیگانگی کلمات و احساس یکدیگر گم شده اند و فقط برای هم حکم یک مصاحب که به او عادت کرده اند را دارند این افراد از لحاظ روحی و جسمی از یکدیگر فاصله می گیرند و مرزهایی را برای همدیگر مشخص کرده اند و هر کدام در خلوت و افکار خود دیگری را متهم می کنند و دنبال مقصر هستند، درک نکردن صحیح رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود، دست به دست هم می دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج ها به وجود بیاورد.

هیچ آمار دقیق از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشور ما از طلاق قانونی بیشتر است.

علل و عوامل به وجود آمدن طلاق عاطفی چیست؟

طلاق عاطفی معمولاً از شکایت و گله گذاری زوج ها نسبت به هم شروع می شود، انتظاراتی که به زبان آورده می شود ولی تحقق نمی یابد. در واقع طرفین این رابطه به نیازها و خواسته های دیگری اهمیت نمی دهند طوری که انگار زن و شوهر یکدیگر را می بینند ولی صدای هم را نمی شوند و به وجود یکدیگر تنها عادت کرده اند. مانند کتابی که بارها آن را خوانده اند و دیگر از خواندن آن لذت نمی برند. این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است.

در مرحله بعد نزاع و دعوا میان دو طرف رخ می دهد و انتظاراتی که قبلاً به آرامی مطرح می شد حالا با فریاد و داد و بیداد بیان می شود و آرامش و عشق ابتدای رابطه جای خود را به خشم می دهد.

فردی که دچار طلاق عاطفی شده است به خود و سلامت فردی و اجتماعی خود بی توجه می شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می دهد وظایف خود را به درستی انجام نمی دهد و مسئولیت های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به سردی و بی هیچ میل و رغبتی انجام می دهد.

روابطی که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهای زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آن ها از هم شده است که در چنین شرایطی تنها وجود انگیزه ای خاص می تواند دو نفر را به زندگی در کنار هم وادار کند که معمولاً این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعی است. مسائلی که منجر به تحمل زندگی و ادامه آن می شود در حالی که این گونه زندگی هر لحظه آماده رخدادی جدید خواهد بود.

طلاق عاطفی باعث می شود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کم شده و نسبت به یکدیگر دچار سوء تفاهم شوند افراد خانواده مدام دچار اشتباه شده و به دلیل نداشتن تکیه گاه جدی در زندگی احساس یاس و سرخوردگی می کنند و با انواع بیماری های روانی و روحی دچار می شوند.

از یک سو زنانی قرار دارند که در این زندگی صاحب فرزند بوده و فاقد پشتوانه و حمایت مادی و معنوی هستند و امکان تامین معاش خود را ندارند.

بنابراین ناچارند با وضعیت موجود سازگاری کنند و به رغم بی مهری و بی توجهی شوهر به سقف مشترک زناشویی در کنار فرزندان تن دهند و از سوی دیگر مردانی هستند که استطاعت پرداخت مهریه را ندارند، بنابراین تحمل شرایط موجود را ترجیح می دهند اما غافل این که هر یک برای پر کردن خلا های عاطفی خود، فرد دیگری را جایگزین کرده اند.

در طلاق عاطفی زوجین هیچ گونه حس، نشاط و درک متقابلی ندارد و در واقع به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند ممکن است خانمی به دلیل فشار اقتصادی و این که شغل و درآمدی ندارد مجبور است با همسرش زندگی کند. مادر همواره از دوری فرزندش نگران است و این که در صورت جدا شدن ممکن است فرزندش را از او بگیرند یا فرزندش آسیب می بیند، بنابراین به دلیل فرهنگ جامعه یا حتی فشار خانواده نمی تواند طلاق بگیرد، در چنین خانواده ای زوجین مجبورند بدون این که تفاهمی داشته باشند زیر یک سقف زندگی کنند. بنابراین اختلافات بین زوجین به تدریج باعث دوری و سرخوردگی آن ها شده و طلاق عاطفی پیش می آید بسیاری از مواد طلاق عاطفی منجر به طلاق قانونی می شود.

از مهم ترین راهکارها برای درمان مشکل طلاق عاطفی میان طرفین، مراجعه به مشاوره و طی کردن جلساتی برای معالجه فردی برای درمان روحی و روانی و جلساتی برای معالجه دو نفره با حضور طرفین برای ترمیم روابط بین آن ها است.

راه حل دیگر پایین آوردن توقعاتی است که زوجین از یکدیگر دارند، آن ها باید به یکدیگر بفهمانند که در هر شرایطی خود فرد برای او مهم تر از توقعات طرفین است همین به طرف مقابل احساس آرامش و اطمینان می بخشد، در حالی که توقعات بالای زوجین از یکدیگر جدا می کند و باعث سوء تفاهماتی غیر واقعی میان آن ها می شود باید اوضاع را به گونه ای تغییر دهید که دو طرف احساس کنند می توانند به یکدیگر تکیه کنند.

طولانی شدن طلاق عاطفی زوجین را بیمار می کند/ بیشترین خطر متوجه فرزندان است

طولانی شدن سردی رابطه می تواند موجب افسردگی و انزوای زوجین و بروز اختلالات روانی در آنها شود.

تداوم این سردی می تواند هریک از زوجین را چه به لحاظ جسمی و چه به لحاظ روحی بیمار کند و یا زمینه ساز یک سری خیانت ها شود که آسیب های جدی برای خانواده به همراه خواهد داشت.

بیشترین آسیب طلاق عاطفی متوجه فرزندان خانواده است. در حال حاضر اکثر افرادی که دچار اختلالات روانی هستند در دوران کودکی خود در خانواده‌های سردی بزرگ شده اند، خانواده‌هایی که در آنها گرمای زندگی وجود نداشته و پدر و مادر رابطه خوبی با هم نداشته اند.

پدر و مادری که نتوانند به خوبی با هم ارتباط برقرار کنند قطعا نمی توانند فرزندان خوبی تحویل جامعه دهند، بنابراین خطر بزرگ طلاق عاطفی متوجه فرزندان است و نیاز است زوجین در صورت مشاهده نشانه های طلاق عاطفی هرچه سریعتر برای درمان آن اقدام کنند

طلاق عاطفی چه زمانی و تا چه حد قابل درمان است؟

تا حدودی می‌توان فضای طلاق عاطفی را با روان درمانی تغییر داد و این روند به کهنگی، شدت، عمق زخم و عفونتی که ایجاد کرده بستگی دارد، اگر طلاق عاطفی در مراحل اولیه شناسایی شود می‌توان این مسئله را با جلسات مشاوره و زوج درمانی‌های حرفه‌ای بازسازی کرد و طلاق عاطفی را به جایگاه قبل (اشتیاق عاطفی) بازگشت داد، اعتقاد دارم نقطه مقابل طلاق عاطفی، اشتیاق عاطفی است، مورد مهمی که در ابتدای زندگی زوجی افراد دیده می‌شود، اما به مرور زمان و سرد شدن رابطه مانند یک زخم کهنه، درد کمر قدیمی حالت مزمن پیدا می‌کند و معمولاً بیماری‌های مزمن به درمان مقاوم هستند و با کوچک‌ترین تنش و فشار به بدن، آن بیماری عود پیدا می‌کند، این صعب العلاج بودن را در بیماری‌های مزمن بسیار می‌بینیم و در ذات یک رابطه زوجی هنگامی که رابطه وارد فاز طلاق عاطفی می‌شود خاصیت مزمن و صعب العلاجی ویژه پیدا کرده و این اتفاق نوع ارتباط و زندگی این همسران را دشوار می‌کند.

.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *